درگیری های من و خودم

من رها هستم!

درگیری های من و خودم

من رها هستم!

من رها هستم! نمی دانم شاید هم نباشم، اما دلم می خواهد باشم! اینجا هستم که رها باشم بی هیج دغدغه ای...

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

خودنویسه

سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۸ ب.ظ
یک وقتهایی دل آدم همینجوری یکهویی می گیرد
سر چیز های کوچک اعصابش خرد میشود
حالا اگر این آدم من باشد
خودش را در اتاقش حبس می کند
پلی لیست غمگینش را پلی می کند
لب تخت، کنار پنجره، می نشیند
حتی اگر چله تابستان هم باشد_ زیر لب دعا می کند باران ببارد
اگر بارید که او هم زار زار گریه می کند
اگر نه شروع می کند با خودش حرف زدن
بلند بلند
با اطمینان از آنکه هیچ کدام از آن آدم ها _هفت طبقه پایین تر_
صدایش را نمی شنود
و بعد باز هم زار زار گریه میکند!


پ.ن: پست قبلی چنتایی ایراد داشت؛ و دارد، چون حوصله تصحیحش را ندارم!
پ.ن 2 : من دیوانه نیستم فقط تا حد زیادی لوسم!
  • رها

نظرات  (۲)

  • عارف حنائی
  • پاسخ:
    جالب بود
    یه وقتایی دل منم میگیره
    کاش این حرفا درمان بود نه مسکن
    پاسخ:
    کاش ...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی