هِـــی خدا
چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۳۷ ب.ظ
دلم می خواد
بخوابم،
و وقتی بیدار شدم
همه چی تموم شده باشه
دلم یه عالم کتاب می خواد
اونقدر بخونم
اونقدر بخونم
که به قول سحر
همه چیزو
با چشم بسته ببینم
گم شدم تو خودم!
اصفهان می رفتیم
دو ساعتی مانده به اصفهان
ماشین خراب شد!
همه درگیر بودند
همه نگران
و من،
با خونسردی که کمتر از خودم می شاختم
تخمه می شکستم
عکس می گرفتم
_چه عکس های نابی هم شدند بعضی هاشان_
چهار ساعتی معطل شدیم
من بودم و یک مشت تخمه
که هنوز تمام نشده اند!
- ۹۴/۰۴/۱۰