اون دوست عزیزی که وبش را بسته بود
الان باز کرده
گفتم در جریان باشید
- ۴ نظر
- ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۲۰
از گذشته شب تو تا به هنوزم آمد
مست کردم که نفهمم چه به روزم آمد!
مهدی موسوی زیاد میخواندم
آن قبلتر ها حافظ میخواندم و در گوشم صدای شاهین نجفی بود!
من عاشق این تناقضهام
تمام معادلاتم را به هم میزند
ذر فلسفه خوانیم به شک میافتم
هر وقت پدر نماز شب میخواند...
دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد...
دلم میخواهد جایی مشغول. به کار شوم
اما فعلا فرصتش را ندارم
شاید دو سه سال دیگر
دلم یه اتفاق تازه میخواد!
وای ی خندوانه دیشب کیلی کوب بود
من کیلی دوس داشت....
امروز داشتم شعرای رو که قبلا حفظ بودم مرور میکرد
تقریبا هیچکدومو نتونستم تا آخر به یاد بیارم...
شدیدا دچار این توهم شدم که آدم جذابی هستم!
نوشتن با روان نویس رو دوست دارم
خوش خط نیستم
ولی ذز نوشتن لذت می برم...