یک عالمه کار دارم
هر بار که بهشان فکر میکنم
نفس عمیقی می کشم
عزمم را جزم (؟) میکنم
گر بشود چه می شود...
- ۲ نظر
- ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۵
یک عالمه کار دارم
هر بار که بهشان فکر میکنم
نفس عمیقی می کشم
عزمم را جزم (؟) میکنم
گر بشود چه می شود...
بعضی از این دختر ها هستند
از هر روشی برای جلب توجه استفاده میکنند
خیلی جلفند
خوشم نمیاد ازشون...
به خاطر دوستی متن کامل این شعر را پیدا کردم
سپاس از آن دوست...
آدمک آخر دنیاست بخنــــد
آدمک مرگ همین جاست بخنـــد
آن خــدایی که بزرگش خوانـدی
به خدا مثل تو تنهاست بخنــــد
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخنــــد
آدمک خر نشوی گریه کنی
کل دنیا یه سراب است بخنــــد
فکـر کـن اشک تو ارزشـمند اسـت
فکر کن گریه چه زیباست بخنــــد
صبح فردا به شبت نیست که نیست
تازه انگار که فرداست بخنــــد
راستی آن چـه بـه یـادت دادیـم
پر زدن نیست که درجاست بخنــــد
آدمک نغمه آغاز نخوان !!!
به خــدا آخر دنـــیاســت بخنــــد
نمی دانم از کی تا حالا انقدر معروف شده ام!
آدم هاییی که نمی شناسم سلام احوال پرسی میکنند
خیلی لطف دارند و میگویند خوشگل هستم
عده حتی به منزل دعوتم میکنند
یا شماره تماس می دهند که در خدمت باشند!
واقعا مردم مهربانی داریم ما...
روز آخر تیر است!
تابستان هم دارد تمام می شود
چندوقت دیگر تولد دوستی است
یکسالی می شود که حرف نزده ایم
چرا همه چیز تمام شد نمی دانم!
یکدفعه انگار عوض شد
از کِی؟
این را هم نمیدانم
یکدفعه دیدم
دیگر نمیسازیم باهم
او هم انگار منتظر همین بود!
یکسالی میشد حرف نزده ایم
یا حتی بیشتر
اما قصد دارم تولدش را تبریک بگویم...
تازه فهمیده ام چه خبر بوده است
باران طوفان
مفقود
کشته!
وقتی خواب بودم چه اتفاقاتی افتاده است...
تاتری بود میخواستم ببینم
"شنیدن"
بلیط تمام کرده بود
شاید بگذارمش برای بعد...