درگیری های من و خودم

من رها هستم!

درگیری های من و خودم

من رها هستم!

من رها هستم! نمی دانم شاید هم نباشم، اما دلم می خواهد باشم! اینجا هستم که رها باشم بی هیج دغدغه ای...

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۵۳ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

امروز یک نفر خیلی خوشحالم کرد
شاید خودش هم نفهمیده باشد
اما دمش گرم!
گاهی از این آدم ها باید پیدا شوند!
یعنی همیشه باید اینجور آدم ها پیدا شوند
اگرچه یک نفر امروز حالم را بهم ریخت
شاید خودش هم نفهمیده باشد
گاهی هم از این آدم ها پیدا میشوند!
  • رها
یک وقتهایی دل آدم همینجوری یکهویی می گیرد
سر چیز های کوچک اعصابش خرد میشود
حالا اگر این آدم من باشد
خودش را در اتاقش حبس می کند
پلی لیست غمگینش را پلی می کند
لب تخت، کنار پنجره، می نشیند
حتی اگر چله تابستان هم باشد_ زیر لب دعا می کند باران ببارد
اگر بارید که او هم زار زار گریه می کند
اگر نه شروع می کند با خودش حرف زدن
بلند بلند
با اطمینان از آنکه هیچ کدام از آن آدم ها _هفت طبقه پایین تر_
صدایش را نمی شنود
و بعد باز هم زار زار گریه میکند!


پ.ن: پست قبلی چنتایی ایراد داشت؛ و دارد، چون حوصله تصحیحش را ندارم!
پ.ن 2 : من دیوانه نیستم فقط تا حد زیادی لوسم!
  • رها
دلم می خواست نقاشی ام خوب باشد،
یا اینکه بتوانم شعر بگویم،
یک جوری با احساس باشم.
اما نمی شود.
حتی خوی سرکشی هم ندارم که دلم خوش باشد به جسارتم!
من فقط همینم،
نه کوله باری از خاطره دارم؛
و نه حتی قصری از آرزوها برای آینده؛
از زمان دارایی ام تنها حال است!
گاهی عشق قاطی می شود گاهی عیش،
می نویسم
گه گاهی، دلم که بگیرد، خوب می نویسم
گه گاهی ...

  • رها