درگیری های من و خودم

من رها هستم!

درگیری های من و خودم

من رها هستم!

من رها هستم! نمی دانم شاید هم نباشم، اما دلم می خواهد باشم! اینجا هستم که رها باشم بی هیج دغدغه ای...

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

داستانک

سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۸ ب.ظ

لنزهای آبی را از چشم هایش بیرون آورد، چشمانش قرمز شده بود،سرش درد میکرد. دراز کشید


سرش را تکان داد._ انگار بخواهد فکر مزاحمی را از سرش بیرون کند_ لاک سرمه ایش را برداشت. تلویزیون را روشن کرد روی کاناپه نشست. پاهایش را جمع کرد. شروع کرد به لاک زدن، تلفن زنگ خورد زیر لب گفت: حرومزاده حوصله اش را نداشت از برق کشیدش تلویزیون را خاموش کرد روی کاناپه دراز کشید. نفهمید کی خوابش برد...


+کالیگولا را دیدم شاید توضیحی بدهم درباره اش...

  • رها

نظرات  (۱)

جالب بود...ممنون!

پاسخ:
خواهش میکنم :-)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی